سياستهاي دولت آمريكا
مكتب نوظهور صهيونيسم مسيحي
طبق يك تعريف اين مكتب «پشتيباني مسيحيان از صهيونيسم»است. بر اين اساس تعريف ديگري به معناي «جنبش ملي كه هدف آن پشتيباني از ملت يهود براي بازگشت آنان به فلسطين و حاكميتشان بر اين سرزمين مي باشد.و با هر كسي كه از اسرائيل انتقاد كند و يا با ان دشمني ورزد،به مخالفت بر مي خيزند.كشيش«جري فال ول» از بانيان اين مكتب مي گويد:«هركس واقعآ به كتاب مقدس ايمان داشته باشد مسيحيت و كشور نوظهور اسرائيل را به گونه اي جداناپذير و مرتبط با يكديگر مي بيند.تأسيس كشور اسرائيل در سال 1948 ، از ديد هر مسيحي كه به كتاب مقدس ايمان دارد،تحقق يافتن پيش گوئي هاي دو عهد قديم و جديد است.»
بر اساس آموزه هاي اين جريان در آمريكا و انگليس،حمايت همه جانبه عقيدتي و سياسي از صهيونيسم بر پيروان اين مكتب امر واجبي است و اعتقاد دارند كه پيروان كليساي پروتستان براي ظهور دوباره مسيح بايد چند خواسته مسيح را كه در تفاسير انجيل در قرن 20 ميلادي در پيشگوئي هاي انجيل بيان شده،عملي نمايند. اين جريان اولين بار توسط كليساي انگليس در اواخر قرن 19 ميلادي بوجود آمد.
پروتستانهاي مقيم آمريكا و انگليس اين جريان نوظهور را «عملي نمودن خواسته هاي مسيح» و «عملي نمودن پيشگوئيهاي انجيل» مي دانند.
با بررسي اين مكتب مشخص مي گردد كه آنان از دو آبشخور تغذيه شدند: جريان پروتستانيسم و جريان پيوراتانيسم.
مهمترين ديدگاههاي جريان پروتستانيزم عبارتند از:
« بي ايماني به بهشت و جهنم و اعتقاد به بهشت و جهنم زميني آنهم در پايان تاريخ،كه يهوديان دنبال ارض موعود و بهشتي زمين اند.اعتقاد به قوم برگزيده يهود و وعده سرزمين مقدس به آنان،همچنين يهوديان خويشاوندان مسيح و فرزندان خدايند و ما همچون سگاني از آنان ارتزاق ميكنيم»مي باشد.در آموزه هاي مكتب پيوراتانيسم كه يهوديان انگليسي پيروان آنند،ديدگاههاي زير برجسته است:« آمريكا را منشأ ارض موعود دانستن و نيز اعتقاد به آموزه هاي تورات و زمينه استقرار آن»مي باشد.
جنگ آرماگدون و بنيادگرايي صهيونيسم مسيحي
آرماگدون ،كه در اصل «هارمجدو» مي باشد به معناي كوه مجدو است. «مجدو» در شمال فلسطين اشغالي در كرانه غربي رود اردن واقع شده است.به تعبير «گريسس هال سل» بر اساس نگرش اعتقادي صهيونيست هاي مسيحي آرماگدون اين است كه اسرائيل بايد مقر فرود آمدن مسيح موعود باشد، بنابراين در صورت بازگشت بني اسرائيل به ارض موعود پس از يك دوره طولاني آوارگي و پراكندگي كه يك وعده الهي مي باشد مسيح بار ديگر ظهور مي كند.
مطابق اعتقادات مكتب فوق به وسيله پروتستانها حوادثي بايد به وقوع بپيوندد تا مسيح دوباره ظهور نمايد و پيروان اين مكتب وظيفه دارند براي تسريع در عملي شدن اين حوادث كوشش نمايند. حوادثي كه توسط آنها بايد عملي شود،عبارتند از:
1- يهوديان از سراسر جهان بايد به فلسطين آورده شوند و كشور اسرائيل را در گستره اي از رودخانه نيل تا فرات بوجود آيد و يهودياني كه به اسرائيل مهاجرت نمايند اهل نجات خواهند بود.
2- يهوديان بايد دو مسجد اقصي و صخره در بيت المقدس را منهدم كنند و به جاي اين دو مسجد مقدس مسلمانان ،معبد بزرگ را بنا نمايند.
3- روزي كه يهوديان مسجد اقصي و مسجد صخره در بيت المقدس را منهدم كنند، جنگ جهاني مقدس(آرماگدون) به رهبري آمريكا و انگليس آغاز شده، در اين جنگ جهاني تمام جهان نابود خواهد شد.
4- روزي كه جنگ آرماگدون آغاز شود، تمامي مسيحيان پيرو اعتقاد «عملي نمودن خواسته هاي مسيح» كه مسيحيان دوباره تولد يافته ميباشند، مسيح را خواهند ديد و توسط يك سفينه عظيم از دنيا به بهشت منتقل مي شوند و از آنجا همراه با مسيح نظاره گر نابودي جهان و عذاب سخت در اين جنگ مقدس خواهند بود.
5- در جنگ آرماگدون زماني كه ضد مسيح(دجال) در حال دستيابي به پيروزي است، مسيح همراه مسيحيان دوباره تولد يافته در جهان ظهور خواهد كرد و ضد مسيح را در پايان اين جنگ مقدس شكست مي دهد و حكومت جهاني خود را در مركزيت بيت المقدس برپا خواهد ساخت و معبدي كه به جاي مسجد اقصي و صخره در بيت المقدس(كه توسط مسيحيان و يهوديان قبل از آغاز جنگ آرماگدون ساخته شده) محل حكومت جهاني مسيح خواهد بود.
6- دولت صهيونيستي اسرائيل با كمك آمريكا و انگليس مسجد اقصي و مسجد صخره در بيت المقدس را نابود خواهد كرد و معبد بزرگ به دست آنان در اين مكان ساخته خواهد شد و اين رسالت مقدس به عهده آنها مي باشد.
7- اين حادثه پس از سال 2000 ميلادي حتماً اتفاق خواهد افتاد!
8- قبل از جنگ آرماگدون ،رعب و وحشت جامعه آمريكا و اروپا را فراخواهد گرفت.
9- قبل از ظهور دوباره مسيح ، صلح در جهان هيچ معنا ندارد و مسيحيان براي تسريع در ظهور مسيح بايد مقدمات جنگ و نابودي جهان را فراهم نمايد.
10- در اين جنگ مقدس،دولت انگليس همكار آمريكا خواهد بود.
در اين زمينه رهبران و نويسندگان پيرو مكتب صهيونيسم مسيحي كتابها و فيلمهاي متعددي به چاپ و توليد رسانده و نام آنها را « كتابهاي آرماگدون» گذاشته اند همچنين فيلم سينمايي آرماگدون و محاصره در اين راستاست.آنها جنگ آرماگدون را «جنگ فرات» نيز ناميده اند.و معتقدند پيش از ظهور حضرت مسيح (ع) جنگ هسته اي شعله ور خواهد شد. طوري كه در جريان آن 3 ميليارد انسان جان خود را از دست خواهند داد.
امروز 1400 مركز ديني،400 ايستگاه راديويي شبكه هاي مختلف تلويزيوني و 1200 جنبش افراطي 80000 كشيش مسيحي،و سياستمداراني از جمله كارتر،ريگان،بوش و... در آمريكا مبلغان اين تفكرند.
جنگ جهاني چهارم و دكترين پيشوايي آمريكائيها
با حذف رقيب سنتي مكتب دمكراسي يعني كمونيسم،از عرصه رقابتهاي ايدئولوژيك و پايان جنگ سرد،تئوريهايي مانند جنگ جهاني چهارم توسط تئوري پردازان و استراتژيست هاي آمريكايي از جمله اليوت كوهن و جيمز ولسي ،ونيز تئوري پايان تاريخ فرانسيس فوكوياما،تئوري جنگ تمدنها ساموئل هانتينگتون،تئوري نظام نوين جهاني جرج دبليو بوش و تئوري جنگ با تروريسم جرج واكر بوش مطرح گرديد.
بر اين اساس رهبري و زمامداري آمريكا، سياست دولت شان را بر نبرد تمدنها استوار كردند و خود را كدخداي دهكده جهاني اعلام و با طرح جنگ جهاني چهارم با 22 كشور، به بهانه حادثه 11 سپتامبر آمريكا و مبارزه با تروريسم، درصدد ايجاد گفتمان جنگ طلبانه و يكجانبه گرايي و گسترش سلطه بر سراسر جهان شدند. آنها با استراتژي «حمله پيشگيرانه» و با منطق و نگرش به شدت ايدئولوژيك و بنيادگرايانه صهيونيسم مسيحي،راه را براي توسعه سياست هاي توسعه طلبانه افراطي كه در واقع تجلي نظام اقتدار گرايي آمريكا مي باشد،آماده كردند.
جيمز ولسي رئيس اسبق سازمان C.I.A آمريكا،اهداف جنگ جهاني چهارم را به شرح زير اعلام كرد:
1- انهدام و نابودي بي چون و چراي اسلام سياسي، خواه مدل طالبانيسم ملاعمر و يا مدل حزب الله لبنان كه متأثر از حكومت جمهوري اسلامي و خمينيسم باشد.(مهار اسلام گرايي)
2- تغيير صورت بندي رژيم ها و حكومت هاي جهان اسلام(تغيير حكومت ها)
3- تغيير مرزهاي كشورهاي اسلامي با تجزيه آنان،(ايجاد نقشه جغرافيايي جديد)
4- دسترسي ثروت و منابع عظيم نفتي
در حقيقت هدف اصلي آمريكائيها ايجاد نظام تك قطبي و سلطه بلامنازع بر دنيا مي باشد. اما آنها با چالش ها و مشكلات اساسي رو به رويند از جمله:گرداب كابوس تبديل عراق به ويتنام دوم، مخمصه در اسرائيل، ناكارآمدي برتري نظامي و سلاحهاي غير متعارف در مقابله با اراده ملتها، بسيج افكار عمومي عليه حركت يكجانبه گرايي و جنگ طلبي آمريكا، مشكلات اقتصادي كسري بودجه و...
امروزه در كابينه جرج دبليو بوش،صهيونيستهاي راديكالي حضور دارند كه از سويي جنگ صد ساله عليه اسلام را طراحي و معتقدند حمله به افغانستان جنگ جهاني را كه درصدد شعله ور كردن آن بودند ، آغاز كردند، اما عراق پله ديگري براي جنگ بر ضد تروريسم و برخورد تمدنهاست. در اين طرح دين اسلام به عنوان دشمن معرفي شده كه بايد جنگي صد ساله بر ضد آن آغاز شود. در اين تفكر ، همه دولتهاي اسلامي كه اسرائيل از آنها مي ترسد دشمن تلقي شده اند.
پارادوكس و تناقض اصلي امروز در آمريكا اين است كه چگونه ممكن است داعيه داران يك حكومت سكولار با ايدئولوژي ليبرال دمكراسي، مدعي زمينه سازي ظهور مردي شود كه نه يك سكولار، بلكه يك پيامبر الهي است كه مجري حكم الهي است. اين تناقض و پارادوكس نشان دهنده نفوذ گروههاي صهيونيست مسيحي در داخل آمريكاست كه در حقيقت دولت و مردم آمريكا امروز گروگانهاي اين گروههاي افراطي به تعبير «مدلسكي» زماني كه انرژي سازي يك نظم تمام شود دوران افول يك چرخه پيشوايي تمام مي شود.
امروزه بشريت شاهد فروپاشي آمريكاست كه حكيم انقلاب اسلامي حضرت امام خميني (ره) سالها پيش در پيش بيني فروپاشي امپراطوري شوروي ، نويد فروپاشي آمريكا را به جهانيان دادند و شايد چنين دست و پا زدنهاي آمريكا، پايان قريب الوقوع اين دجال را نويد مي دهند.
ماهنامه سراج بسيجي سال اول