خطبه فدک

حمد و ثنا

كلام خود را آغاز مي‌‏كنم با حمد و سپاس خدايي كه به ستايش و فضل و عزت و رفعت از همه كس سزاوارتر است.

خداوند را بر نعمت‌هايي كه عطا فرموده مي‌‏ستايم، و بر الهامش سپاس مى‌‏نمايم، و بر نعمتي گسترده‏ كه ابتداءً عنايت نموده و نعمت فراواني كه عطا فرموده و تفضلات پى‌‏درپي كه مرحمت كرده ثنا مى‌‏گويم.

او را سپاس مى‏گويم با حمدهي بى‏پاياني كه از حد شمارش بيرون است، و قدرت بر شكر همه‏ي آن‌ها نيست، و نهايت آن‌ها قابل درك نخواهد بود. نعمت‌هايي كه خداوند بري ازدياد و دوام آن‌ها ما را دعوت به شكرگزاري نموده، و بندگانش را بر فرستادن آن‌ها مطيع خود گردانيده، و براي كامل نمودن بخشش‌هايش از آنان حمد و ستايش خود را خواسته، و در كنار آن به طلب چنين نعمت‌هايي امر فرموده است.

گواهي مى‏دهم كه معبودي غير «اللَّه» نيست. تنها او معبود است و شريكي ندارد. كلمه‏‌اي است كه تأويل آن اخلاص است و متضمن رساندن قلوب به اعتقاد وحدانيت خداست، و آن‌چه را كه عقل به آن پي مى‏برد در انديشه‏‌ها ظاهر نموده است. خداوندي كه امكان ديدنش و قدرت توصيف او بري كسي نيست، و به خيال كسي نمى‏گنجد. خداوندي كه تمام اشيا را بدون آن‌كه چيزي قبل از آنان باشد بوجود آورده، و بى‏آن‌كه از نمونه‌‏هايي براي خلقت پيروي كرده باشد آنان را آفريده است. با قدرتش به آنان وجود داده و با اراده‌‏ي خود آنان را خلق فرموده، بدون آن‌كه نيازي به خلقت آنان داشته باشد يا فايده‌ا‏ي به او عائد شود.

بلكه علت در خلقت آنست كه حِكمت خود را بري ما سوايش معلوم بنمايد، و آنان را به إطاعت خود متوجه كند، و قدرت خويش را به منصه‏ي ظهور برساند، و دلالت بر ربوبيتش نمايد و خلق را به عبادت خود بخواند و به دعوت خود عزت و غلبه بخشد. هم‌چنين براي دوري آنان از عذابش و سوق آنان به بهشتش ثواب را بر اطاعت خود و عذاب را در معصيتش قرار داد.

 

بعثت پيامبر (ص) و مسير رسالت

و گواهي مي‌‏دهم كه پدرم حضرت محمد بنده و فرستاده‏ي اوست، كه خداوند او را قبل از خلقتش اختيار نمود، و قبل از بعثتش او را برگزيد، و پيش از انتخابش نام او را معرفي كرد. اين انتخاب هنگامي بود كه مردم در مخفيگاه غيب پنهان بودند و در پس پرده‏هي هولناك مستور و به نهايت عدم مقرون بودند.

علت اين اختيار آن است كه خداوند به سرانجام كارها آگاه و به حوادث روزگار احاطه دارد، و به زمان وقوع مقدرات عارف است. براي اتمام امر خود او را مبعوث گردانيد، و به قصد اجري حكم خود او را برانگيخت، و بري انفاذ مقدرات حتمي خود او را به پيامبري اختيار نمود. آن حضرت مردم را ديد كه هر گروهي داراي دين مخصوص به خود است، و به آتش‌ افروخته‌‏ي خود روي آورده و بُتان خود را پرستش مى‏نمايند، و با آن‌كه فطرتاً معرفت خدا را دارند ولي منكر او هستند.

آنگاه خداوند متعال به بركت پدرم حضرت محمد صلي اللَّه عليه و آله ظلمت‏ها را به نورانيت مبدل ساخت، و از قلب‌هإ؛11ّّ قساوت را برطرف نمود، و از ديده‏‌ها تحير را زايل كرد، و مطالب مبهم را براي همگان روشن نمود. آن حضرت دعوت الهي خود را با هدف هدايت مردم آغاز كرد و آنان را از گمراهي نجات داد، و از لجاجت‌ها آگاهي بخشيد، و آنان را به ديني محكم هدايت نمود، و به راه مستقيم فراخواند.

سپس خداوند عزوجل او را با رأفت و رحمت و اختيار به سوي خود خواند تا او را از خستگي اين دنيا آسوده گرداند و سنگيني بار ناملايمات را از او بردارد، و او را در احاطه‌‏ي ملائكه‌‏ي ابرار و رضوان پروردگار غفار و مجاورت ملك جبار قرار دهد. درود خدا بر پدرم پيام ‏آور و امين وحي خدا و برگزيده و منتخب از خلق و مرضي او. درود و سلام و رحمت و بركات الهي بر او باد......

آنگاه حضرت زهرا عليهاالسلام متوجه اهل مجلس شدند، و خطاب به تمام مهاجران و انصار فرمودند:

شما بندگان خدا پرچم و علم أمر و نهي الهي، و در بردارنده دين و وحي او و پاسداران خدا بر خود هستيد، و رساننده‏ي احكام الهي به ديگر امتهايي كه در اطراف شمايند مى‏باشيد. در بين شما شخصي است كه استحقاق زعامت دارد، و او كسي است كه قبلاً در مورد اطاعت او متعهد شده ‏ايد.

 

و ما يادگاراني هستيم كه خداوند ما را نمايندگان خود بر شما قرار داده، و به همراه ما كتاب ناطق الهي و قرآن صادق و نور تابناك و شعاع درخشنده‏ي است كه دليل آن روشن و اسرار آياتش ظاهر است، و با ما دليل و برهاني است كه ظواهرش متجلي و استماع آن براي مردم هميشگي است (و ملال‌‏آور نيست).

پيروان او بخاطر آن مورد رشك ديگران هستند، و تبعيت او بشر را به رضوان خدا سوق مى‏دهد، و گوش دادن به آن نجات را بدنبال مى‏آورد. در او است بيان دليل نوراني الهي، و پند مكرر خداوند، و واجباتي كه تبيين شده و محرماتي كه از آن منع گرديده، و احكامي كه كافي است و ادله‌ا‏ي كه روشن است و كلماتي كه شفابخش است، و فضايلي كه بدان دعوت شده، و اموري كه اجازه‏‌ي انجام آن داده شده، و رحمتي كه اميد آن مي ‏رود، و قوانيني كه واجب شده است.

 

پس خداوند ايمان را طهارت شما از شرك قرار داد، و نماز را دوري از كبر، و زكات را صفي روح و زيادي در روزي و روزه را تحكيم اخلاص، و حج را بلندي و رفعت دين و احيي سنت‌ها و اعلان شريعت، و عدالت را نظام قلب‌ها و قبولي دين، و اطاعت ما اهل‏بيت را موجب نظام داشتن ملت، و امامت ما را امان از تفرق و جدايي، و جهاد را عزت اسلام، و صبر را كمكي بر استحقاق اجر، و امر به معروف را باعث مصلحت عمومي، و نهي از منكر را بري تنزيه دين، و نيكي به والدين را حفظ از نارضايتي، و صله‌‏ي ارحام را مايه طولاني شدن عمر و كثرت افراد يكدل، و قصاص را حفظ خون‌ها، و وفي به نذر را روزنه‏‌ي براي بخشش گناهان، و كامل نمودن كيل و وزن را براي حفظ اموال از نقص و ضرر، و نهي از نوشيدن شراب را دوري از پليدي، و پرهيز از نسبت ناروا به بانوان عفيفه را مانع از لعنت ، و دوري از دزدي را سبب جلوگيري از اعمال زشت و نخوردن مال يتيم و برنداشتن آن را پناهي از ظلم، و نهي از زنا را حفظ از غضب الهي، و عدالت در احكام را مايه‌‏ي دلگرمي مردم، و ظلم ننمودن در حكم را بري ترس از حق قرار داده، و بري اخلاص در قبول ربوبيت خود شرك را حرام نموده است.

پس تقوي الهي را در بالاترين درجه پيشه‏‌ي خود بنماييد، و در حالي از اين دنيا برويد كه مسلمان باشيد، و از فرامين خدا روي برنگردانيد، و آن‌چه امر فرموده اطاعت كنيد و از آن‌چه نهي فرموده خودداري كنيد، و پيرو علم باشيد و بدان تمسك كنيد كه فقط بندگان آگاه از خدا مى‏ترسند. پس حمد و ثني خدايي را بجا آوريد كه با عظمت و نورش تمام اهل آسمان و زمين در جستجوي وسيله‌ا‏ي بسوي اويند. و ما آن وسيله‌ي الهي در خلقش هستيم، و ما آل‏رسول خداييم، و ما مقربان درگاه خدا، و جايگاه قدس او، و حجت غيبي الهي و وارث انبيي اوييم.

 

بدانيد من فاطمه‌‏ام!

ي مردم بدانيد من فاطمه‌‏ام، و پدرم محمد كه فرستاده‏ي پروردگارتان و خاتم پيامبرانتان است. كلام اول و آخر من اين است، و در اين مطلب اشتباه نمى‏كنم و آن‌چه كه انجام مى‏دهم گزاف نيست و سخن به دروغ نمى‏گويم.  پس با گوشي شنوا و قلبي آگاه سخن مرا گوش كنيد.

بسم اللَّه الرحمن الرحيم، فرستاده‌‏ي خدا نزد شما آمد كه از شما بود و تحمل مشقت شما بر او دشوار بود و او نسبت به هدايت شما بسيار پافشاري داشت و نسبت به مؤمنين با رحمت و رأفت بود.

اگر در حسب و نسب او نظر كنيد و او را بشناسيد مى‏يابيد كه در بين تمام زنان او تنها پدر من است، و در بين تمام مردان او تنها برادرِ پسر عموي من (علي عليه‌‏السلام) است و چه خوب انتسابي است. او رسالت الهي خود را به انجام رسانيد و امور باعث عذاب پروردگار را اظهار نمود، و از راه و روش مشركان روي گرداند، و از سنت جاهلي آنان اعراض نمود. كمر آنان را در راه رسالتش شكست، و گلوي آنان را فشرد، و مردم را با حكمت و پند نيكو به راه خدا دعوت نمود.

بُتان را شكست و سره‌ي گردنكشان را به خاك افكند، تا آن‌كه اجتماع آنان را از هم پاشيد و آنان از صحنه پشت نمودند و نور صبح هدايت ظلمت شرك را شكافت و پرده از حق برداشته شد. زعيم ديني گوينده شد، و آتش كفر خاموش گرديد، و زبان شياطين لال شد و پست فطرتان منافق هلاك شدند، و گره‏‌ي كفر و خلاف از هم گشوده شد، و شما به كلمه‌‌ا‏ي اخلاص تكلم نموديد با عده‏‌اي از پاكان كه عفيف بودند.

شما بر لبه‏‌ي پرتگاه آتش قرار داشتيد كه پيامبر الهي شما را نجات داد. شما كساني بوديد كه بتان را پرستش مى‏كرديد، و قمار بازي مى‏كرديد.

چنان خوار بوديد كه جرعه‌‏ي هر نوشنده، و شكار هر طمعكار، و هم‌چون آتشگيره‏ي كه بردارنده‌‏ي آن زياد توقف نمى‏كند بوديد، و زير قدم‌هاي ديگران قرار داشتيد. آب آشاميدني شما آب كدر، و خوراك شما پوست دباغي نشده بود. مى‏ترسيديد كه مردم از اطرافتان ناگهان بر شما حمله كنند.

 

تا آن‌كه خداوند تبارك و تعالي به بركت پيامبر حضرت محمد صلي اللَّه عليه و آله شما را بعد از اين همه سختي‌ها نجات داد، و بعد از آن‌كه او گرفتار پهلوانان كفار و گرگان عرب و گردنكشان اهل كتاب گرديد، هرگاه كه آتشِ جنگ را مى‏افروختند خداوند آن را خاموش مى‏نمود و هر زمان كه قدرت پيروان ضلالت ظاهر مى‏شد يا دشمنان مشرك دهان خود را بري از بين بردن شما باز مى‏كردند برادرش علي را براي نابودي آنان به عمق دهانشان مى‏افكند. او هم تا گوشه‌ي آنان را پايمال نمى‏كرد، و آتش آنان را با تيزي شمشيرش خاموش نمى‏نمود باز نمى‏گشت.

او (علي عليه‏‌السلام) كسي بود كه در راه خدا سختي و مشكلات را تحمل مى‏كرد و استقامت از خود نشان مى‏داد، و نزديكترين اشخاص به پيامبر و آقي اوليي خدا بود. در راه خدا كمر همت بسته بود و دلسوزانه و با جديت و تلاشِ پيگير عمل مى‏كرد، و در راه خدا سرزنش ملامت كنندگان تأثيري در او نداشت.

و اين در حالي بود كه شما در زندگي راحت و در كمال آرامش و امنيت و نشاط بوديد، و در رفاه زندگي خوش مى‏گذرانديد. غذاي لذيذ مي‌خورديد و آب زلال مي ‏نوشيديد و انتظار رسيدن بلاها را بر ما داشتيد و منتظر شنيدن اخبار آن بوديد! و چون جنگي شدت مي‌گرفت خود را كنار مى‏كشيديد، و هنگام كارزار و جنگ فرار مي ‏كرديد.

 

 هنگامي كه خداوند جايگاه انبيا و منزلگاه برگزيدگانش را براي او اختيار نمود و آن‌چه به او وعده داده بود به اتمام رساند كينه و دشمني ناشي از نفاق شما ظاهر گرديد، و پوشش دين كهنه شد و جامه‌‌اش مندرس و استخوانش ضعيف گرديد، و آن قدرت ضعيف از بين رفت. خشم فروخورده‏‌ي گمراهان به تكلم درآمد، و گمنام ذليلان ظاهر شد، و شخص مورد قبول اهل باطل صدا درآورد، و در عرصه‏‌ي شما قدرت‏ نمايي كرد. شيطان از كمين‌گاه خود سر برآورد و شما را بسوي خود خواند و شما را دعوت نمود و ديد كه دعوت او را اجابت مي‌نماييد و آماده‌‌ي فريب خوردن از او هستيد، و چون شما را به قيام بر عليه حق خواند قيام و سرعت قبول شما را يافت، و چون شما را بر ضد حق به غضب و خشم در آورد شما را غضبناك ديد. پس شتر ديگران را بري خود علامت‏گذاري نموديد و آن را به آبي كه از آن شما نبود حاضر كرديد. تمام اين قضايا در حالي بود كه فاصله‏‌ي زيادي نشده و زخم هنوز وسيع بود و جراحت هنوز التيام نيافته و پيامبر هنوز دفن نگرديده بود! (با نيرنگ و دروغ بر مردم جلوه داديد كه حضورتان در سقيفه براي دفع فتنه بوده است). به گمان ترس از بروز فتنه به سرعت اقدام كرديد ولي بدانيد كه در فتنه سقوط كرديد و جهنم كافران را از هر سو در بر مى‏گيرد.

اين كارها از شما بعيد بود و چگونه چنين كاري كرديد و به كجا بازمي گرديد، با اين‌كه كتاب خدا در بين شماست؟! كتابي كه امورش ظاهر و احكامش نوراني و علامت‌هايش واضح و نواهيش تبيين شده و اوامرش روشن است. به چنين كتاب خدايي پشت نموديد.

وي بر شما! آيا مى‏خواهيد از او روي گردانيد يا به غير آن‌چه كه در آن است حكم كنيد؟ بد جايگزيني براي ظالمان است، و كسي كه غير اسلام را به عنوان دين برگزيند از او قبول نمى‏شود و در آخرت از زيانكاران خواهد بود.

سپس درنگ نكرديد مگر به مقدار آرام شدن فتنه و جي گرفتن قلاده‏‌ي آن كه شروع نموديد در برافروختن شعله‌ي فتنه و برانگيختن هيزم‌هاي آن و نداي شيطان مكار را اجابت كرديد و شروع به خاموش كردن انوار ديني روشن و بي ‏اعتنايي به سنت‌هاي پيامبر برگزيده نموديد.

به ظاهر طرفداري از دين مى‏نماييد در حالي كه در باطن به نفع خود عمل مي ‏كنيد و نسبت به اهل‏بيت و فرزندانش با حيله و نيرنگ رفتار مي‌‏كنيد ما در مقابل اذيت‌هاي شما صبر مي ‏كنيم مانند صبر كسي كه با چاقوي بزرگ و پهن اعضايش را قطعه قطعه كنند و تيزي نيزه را در بدنش فروبرند!

 

 شما اكنون معتقديد كه ارثي و نصيبي براي ما اهل‏ بيت نيست! آيا در پي حكم جاهليت هستيد؟! و چه حكمي بهتر از حكم الهي براي گروهي است كه يقين دارند؟ آيا نمى‏دانيد؟! البته كه هم‌چون آفتاب تابنده براي شما روشن است كه من دختر اويم. از شما مسلمانان بعيد است! آيا ارث پدرم به ‏زور گرفته شود؟

اي پسر ابوقحافه، آيا در كتاب خدا نوشته شده كه تو از پدرت ارث ببري ولي من از پدرم ارث نبرم؟ مطلبي تعجب‏‌آور و متحيركننده آورده‌‏ايد كه از روي جرأت بر قطع رحم رسول ‏اللَّه و شكستن پيمان چنين اقدامي كرده‌‏ايد! آيا از روي عمد كتاب خدا را رها كرده و پشت سر خود افكنديد؟ آن‌جا كه خداوند تبارك و تعالي مى‏فرمايد: «و سليمان از داود ارث برد» و آن‌چه حكايت نموده از قضيه‏‌ي يحيي و زكريا آن‌جا كه مى‏فرمايد:

«پروردگارا... فرزندي به من عنايت فرما كه از من و از آل‏ يعقوب ارث ببرد» و فرموده: «و خويشان ميت بعضي بر بعض ديگر در كتاب خدا در ارث بردن تقدم دارند» و فرموده: «خداوند در رابطه‌‏ي با اولادتان سفارش مى‏نمايد كه فرزندان پسر دو برابر فرزندان دختر ارث مى‏برند» و فرموده: «اگر ميت چيزي بعد از خود باقي بگذارد براي والدين و خويشان به نيكي وصيت نمايد، اين حقي است كه متقين بايد آن را انجام دهند». 

گمان نموديد بهره‏‌اي از ارث براي من نيست و از پدرم ارثي به من نمى‏رسد و بين من و پدرم نسبتي نيست؟! آيا خداوند شما را به آيه‏‌اي اختصاص داده كه پدرم را از آن خارج نموده است؟ يا مى‏گوييد ما اهل دو مذهب هستيم كه از يكديگر ارث نبريم؟! آيا من و پدرم هر دو اهل يك مذهب نيستيم؟! يا اين‌كه شما به عام و خاص قرآن از پدرم و پسرعمويم (علي عليه‌‏السلام) آگاه تريد؟

اكنون كه فدك را نمى‏دهي اين مركب زين و افسار شده‏‌ي آماده را بردار تا در قبر همراه تو باشد و روز قيامت وبال آن گريبانت را بگيرد. خداوند خوب حكم ‏كننده‌‏ي و حضرت محمد صلي الله عليه و آله خوب زعيمي و قيامت خوب وعده‌‏گاهي است. بعد از مدت كوتاهي پشيمان مى‏شويد، و در روز قيامت اهل باطل زيان مى‏كنند، و زماني پشيمان مي‌‏شويد كه براي شما نفعي ندارد، و بري هر خبري زمان وقوعي است، و بزودي مي‌فهميد عذاب خوار كننده گريبان چه كسي را مي ‏گيرد و چه كسي است كه عذاب دايمي بر او نازل مي ‏شود.

 

سپس حضرت نظري به مرقد پدر افكند و بغض گلويش را فشرد و در ضمن ابياتي از شعر چنين فرمود:

اي پدر! بعد از رحلت تو واقعه‌اي بزرگ و قضايي مشكلي واقع شد، كه اگر تو شاهد آن بودي مصيبت برايمان بزرگ نمى‏آمد.

ما هم‌چون زميني كه باران فراوان را از دست دهد تو را از دست داديم، و قوم تو فاسد گرديدند. پس شاهد آنان باش و غائب مباش. و براي هر اهلي مزيت و برتري بر ديگر نزديكان نزد خدي متعال است. آن هنگام كه تو رفتي و خاك بين ما و تو حايل شد مردماني كينه ‏هاي خود را بر ما ظاهر نمودند.

اكنون كه تو از بين ما رفته‏‌اي و تمام زمين غصب شده مردم با چهره‌اي گرفته با ما روبرو مي ‏شوند و ما خوار شده ‏ايم، و بزودي در روز قيامت باعث ظلم خانواده‌‌ي ما مي ‏فهمد كه به كجا بازمي ‏گردد.

تو هم‌چون ماه چهارده شب و نوري بودي كه از تو كسب نور مي ‏شد و كتابي آسماني از طرف خداي با عزت بر تو نازل مي ‏گرديد.

و جبرئيل با آوردن آيات الهي با ما انس داشت و با رفتنت درِ تمام خيرها را بستي. شهر من با آن وسعتش بر من تنگ شده و دو سبط تو خوار گشتند كه در اين براي من بلايي است.

اي كاش قبل از رفتن تو مرگ با ما روبرو مى‏شد هنگامي كه تو از پيش ما رفتي و تلّي از خاك مانع از تو شد. ما مبتلا به مصيبت از دست رفتن عزيزي شديم كه هيچ محزوني از مردم چه عرب و چه عجم به رفتن چنين عزيزي مبتلا نشده است.

پس هر اندازه كه در اين دنيا زندگي كنيم و تا زماني كه چشم‌هايمان باقي است براي تو با اشكي ريزان گريه مي كنيم.

تا روزي كه تو زنده بودي {پيامبر} حمايت‏ كننده‏‌اي داشتم و با آسودگي رفت و آمد مي ‏نمودم و تو بال من و ياورم بودي، ولي امروز در برابر فردي ذليل خاضع شده‌‏ام و از او فاصله مي ‏گيرم و به دست خود ستمگران را دور مى‏كنم.

در حالي كه قُمري از روي غصه، شبانه روي شاخه ‏ي گريه مي ‏كند، من در روز روشن بر مصائبم اشك مي‌‏ريزم.

اي يادگاران زمان پيامبر، و اي ياوران دين و پناه‌‏دهندگان اسلام! اين چه سستي است در ياري من و چه ضعفي است در كمك به من و چه كوتاهي است درباره‌‏ي حق من و چه خوابي است كه در مورد ظلم به من شما را فراگرفته است؟! آيا پيامبر صلي اللَّه عليه و آله پدرم نمى‏فرمود: «حُرمت هر كسي را نسبت به فرزندانش بايد نگاه داشت»؟ چه زود كار خود را كرديد، و عجب زود به كاري كه زمانش نرسيده بود اقدام نموديد!

و شما قدرت كمك به آنچه من طلب مي ‏كنم و قوت برگرفتن آنچه در پي آن هستم و مي خواهم داريد. آيا به راحتي مي ‏گوييد «محمد رسول خدا از دنيا رفت»؟ بخدا قسم اين واقعه ‏ي مهم است كه شكافي عظيم و گسيختگي گسترده‏ ي همراه داشت، و التيام‏ دهنده‌ي آن مفقود بود. با غيبت پيامبر زمين تاريك گرديده، و برگزيدگان الهي محزون گشته‌‏اند، و در مصيبت او آفتاب و ماه گرفته و ستارگان پراكنده شدند. با رحلت او اميدها به يأس مبدل شد، و اموال غارت شد و حريم آن حضرت از بين رفت، و حرمت او مورد اهانت قرار گرفت. با رفتن او امت در فتنه افتادند و ظلمت همه جا را فراگرفت و حق از بين رفت.

بخدا قسم رحلت پيامبر صلي اللَّه عليه و آله بليه‌‏ي بسيار بزرگ و مصيبت عظيم است كه مصيبتي مثل آن و حادثه‌‏ي ناگواري هم‌چون آن در دنيا نخواهد بود و به اين مصيبت عظمي كتاب خدا در خانه‌هايتان و در هر صبح و شام آگاهي داده و به آن در گوش‌هايتان با ندا و فرياد و خواندن و فهماندن خبر داده است.

و هم‌چنين خبر داده از آن‌چه كه به انبيي الهي و فرستادگان خداوند در گذشته رسيده كه حكم‏ت‌هايي و قضا و قدر حتمي است. (آن‌جا كه فرموده:) «و نيست محمد مگر فرستاده‌‌ي خدا كه قبل از او پيامبران آمده‌‏اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود به جاهليت خود برمى‏گرديد و مرتد مي ‏شويد؟ كسي كه مرتد شود به خداوند ضرري نمي ‏رساند، و خداوند شكر گزاران را پاداش مى‏دهد»

از شما بعيد است پسران قَيْلَه! آيا در ارث پدرم به من ظلم شود در حالي كه شما حال مرا مى‏بينيد و صداي مرا مى‏شنويد و اجتماعتان منسجم است و نداي نصرت‌‏طلبي من به شما مى‏رسد، و آگاهي بر مظلوميت من همگي شما را فراگرفته است؟!

اين در حالي است كه شما هم تداركات و افراد و هم خانه و سرپوش و هم وسيله و قدرت و هم اسلحه و وسيله‌‏ي دفاع داريد. فراخواني من به شما مى‏رسد ولي پاسخ نمى‏دهيد! و فرياد من به شما مى‏رسد ولي به دادخواهي نمى‏آييد!

شما متصفيد به اين كه بر دشمن بدون سپر و زره حمله مى‏كنيد و به خير و صلاح شناخته شده‏‌ايد و شما كساني هستيد كه به عنوان برگزيده‌‏ي خدا و منتخب او براي ما اهل‏ بيت انتخاب شده‌‏ايد و همان كساني هستيد كه با عرب به مبارزه برخاستيد و خود را وارد امور سخت كرديد و متحمل سختي و زحمت شديد و با امت‌ها به جنگ برخاستيد و پهلوانان را بدون سستي دور نموديد.

ما و شما چنان بوديم كه شما را امر مى‏كرديم و شما اطاعت مى‏كرديد، تا به وسيله‌‏ي ما براي شما موقعيت پا برجايي بدست آمد، و توسط ما آسياب اسلام براي شما به گردش درآمد، و بركات روزگار به جريان افتاد، و تكبر شرك به ذلت كشيده شد، و جوشش دروغ ساكن گرديد، و آتش جنگ خاموش گشت، و دعوت به فتنه و آشوب آرام گرفت، و دين در اجتماع شكل گرفت.

بعد از اين سوابق، حال بعد از روشن شدن حق به كجا مى‏رويد، و بعد از آن‌كه بيان شده بود، و بعد از اعلان حق كجا آن را پنهان كرديد، و چرا بعد از اين اقدامات به گذشته‌‏ي خود رجوع نموديد و بعد از ايمان مشرك شديد، و بعد از شجاعت ترسيديد از گروهي كه بعد از پيمان بستنشان سوگندهي خود را شكستند و در دين شما طعنه وارد نمودند.

با امامان كفر جنگ كنيد كه آنان پايبند به سوگندهايشان نمى‏باشند، تا شايد از كارهي خود برگردند. آيا با گروهي كه سوگندهاي خود را ناديده گرفتند و قصد بيرون نمودن رسول الهي را دارند كارزار نمى‏نماييد، و حال آن‌كه آنان ابتدا شروع به جنگ نمودند؟ آيا از آنان هراس داريد؟ خداوند سزاوارتر است كه از او بترسيد اگر مؤمن هستيد.

آگاه باشيد! بخدا قسم شما را مى‏بينم كه به زندگي راحت ميل نموده‌‏ايد، و كسي كه سزاوار منصب حل و فصل امور است از جايگاهش دور نموديد، و تن به راحتي در داده‌‏ايد، و از جي وسيع به جي تنگ پناه آورده‏‌ايد، و از دين برگشتيد و آن‌چه را كه حفظ مى‏كرديد دور افكنديد، و چيزي را كه به آساني خورده بوديد برگردانديد.

اگر شما و تمام كساني كه در زمين هستند كافر شوند خداوند از همه‏‌ي آن‌ها بى‏نياز است و خداوند سپاس شده است.

آيا خبر كساني كه قبل از شما از قوم نوح و عاد و ثمود و اقوامي كه بعد از اينان آمدند به شما نرسيده؟ قضايي آنان را جز خدا نمى‏داند كه رسولان الهي با بينات به سوي آن اقوام آمدند، ولي آنان دسته‌ي خود را در دهان خود گذارده و گفتند: ما به آنچه شما فرستاده شده‏ايد كافريم، و ما در آنچه ما را بسويش مى‏خوانيد در شك و ترديد هستيم.

من گفتم آن‌چه گفتم در حالي كه مى‏دانم ياري نكردن وجودتان را فراگرفته و بى‏وفايي هم‌چون لباسي بر قلب‌هاي شما پوشيده شده است. ولي اين سخنان به خاطر بر لب رسيدن جانم بود، و آه‌‏هايي بود كه براي خاموش نمودن آتش غضبم كشيدم، و سستي تكيه‏‌گاهم بود و ضعف يقين شما است و اظهار غصه‌‏ي سينه‌‏ام است كه ديگر نتوانستم آن را مخفي كنم و بري اتمام حجت بود

.پس شتر خلافت را بگيريد و با طناب، رَحْل آن را محكم به شكم آن ببنديد، در حالي كه كمر آن شتر مجروح شده و استخوان‌هايش شكسته و پاهايش ضعيف شده و كف پاهايش نازك گرديده و عيب آن هميشه باقي است. به غضب خداي جبار و ننگ ابدي علامت‏گذاري شده، و پيوسته به آتش الهي روشن است. آتشي كه بر قلب‌ها اثر مى‏گذارد و در عمودهاي كشيده بر آنان ملازم شده است. آن‌چه انجام مى‏دهيد نزد خداوند محفوظ است و به زودي كساني كه ستم كردند مى‏فهمند به كجا مى‏روند.

 

من دختر پيامبرتان هستم

من دختر كسي هستم كه شما را از عذاب شديدي كه در پيش داريد ترسانيد. پس همگي درباره‏‌ي من حيله بكار بنديد و به تأخير نيندازيد! شما كار خود را بكنيد كه ما هم در كار خود هستيم و منتظر باشيد كه ما هم منتظريم.

پروردگارا بين ما و قوم‏مان به حق حكم كن و تو بهترين حكم‏‌كننده هستي و به زودي كفار خواهند دانست كه عاقبت كار به نفع كيست. و بگو عمل كنيد كه به زودي خدا و رسول و مؤمنين عملِ شما را مى‏بينند و نامه‏‌ي اعمال هر انساني را برگردن او آويخته‌‏ايم. بنابراين هركس به اندازه‌‏ي ذره‌ا‏ي عمل خير انجام دهد نتيجه‌‌‏اش را مى‏بيند و هركس ذره‌اي عمل شر انجام دهد نتيجه‏‌اش را خواهد ديد. و گويا كار چنين مقدر شده است.