خطبه فدک
خطبه فدک
حمد و ثنا
كلام خود را آغاز ميكنم با حمد و سپاس خدايي كه به ستايش و فضل و عزت و رفعت از همه كس سزاوارتر است.
خداوند را بر نعمتهايي كه عطا فرموده ميستايم، و بر الهامش سپاس مىنمايم، و بر نعمتي گسترده كه ابتداءً عنايت نموده و نعمت فراواني كه عطا فرموده و تفضلات پىدرپي كه مرحمت كرده ثنا مىگويم.
او را سپاس مىگويم با حمدهي بىپاياني كه از حد شمارش بيرون است، و قدرت بر شكر همهي آنها نيست، و نهايت آنها قابل درك نخواهد بود. نعمتهايي كه خداوند بري ازدياد و دوام آنها ما را دعوت به شكرگزاري نموده، و بندگانش را بر فرستادن آنها مطيع خود گردانيده، و براي كامل نمودن بخششهايش از آنان حمد و ستايش خود را خواسته، و در كنار آن به طلب چنين نعمتهايي امر فرموده است.
گواهي مىدهم كه معبودي غير «اللَّه» نيست. تنها او معبود است و شريكي ندارد. كلمهاي است كه تأويل آن اخلاص است و متضمن رساندن قلوب به اعتقاد وحدانيت خداست، و آنچه را كه عقل به آن پي مىبرد در انديشهها ظاهر نموده است. خداوندي كه امكان ديدنش و قدرت توصيف او بري كسي نيست، و به خيال كسي نمىگنجد. خداوندي كه تمام اشيا را بدون آنكه چيزي قبل از آنان باشد بوجود آورده، و بىآنكه از نمونههايي براي خلقت پيروي كرده باشد آنان را آفريده است. با قدرتش به آنان وجود داده و با ارادهي خود آنان را خلق فرموده، بدون آنكه نيازي به خلقت آنان داشته باشد يا فايدهاي به او عائد شود.
بلكه علت در خلقت آنست كه حِكمت خود را بري ما سوايش معلوم بنمايد، و آنان را به إطاعت خود متوجه كند، و قدرت خويش را به منصهي ظهور برساند، و دلالت بر ربوبيتش نمايد و خلق را به عبادت خود بخواند و به دعوت خود عزت و غلبه بخشد. همچنين براي دوري آنان از عذابش و سوق آنان به بهشتش ثواب را بر اطاعت خود و عذاب را در معصيتش قرار داد.
بعثت پيامبر (ص) و مسير رسالت
و گواهي ميدهم كه پدرم حضرت محمد بنده و فرستادهي اوست، كه خداوند او را قبل از خلقتش اختيار نمود، و قبل از بعثتش او را برگزيد، و پيش از انتخابش نام او را معرفي كرد. اين انتخاب هنگامي بود كه مردم در مخفيگاه غيب پنهان بودند و در پس پردههي هولناك مستور و به نهايت عدم مقرون بودند.
علت اين اختيار آن است كه خداوند به سرانجام كارها آگاه و به حوادث روزگار احاطه دارد، و به زمان وقوع مقدرات عارف است. براي اتمام امر خود او را مبعوث گردانيد، و به قصد اجري حكم خود او را برانگيخت، و بري انفاذ مقدرات حتمي خود او را به پيامبري اختيار نمود. آن حضرت مردم را ديد كه هر گروهي داراي دين مخصوص به خود است، و به آتش افروختهي خود روي آورده و بُتان خود را پرستش مىنمايند، و با آنكه فطرتاً معرفت خدا را دارند ولي منكر او هستند.
آنگاه خداوند متعال به بركت پدرم حضرت محمد صلي اللَّه عليه و آله ظلمتها را به نورانيت مبدل ساخت، و از قلبهإ؛11ّّ قساوت را برطرف نمود، و از ديدهها تحير را زايل كرد، و مطالب مبهم را براي همگان روشن نمود. آن حضرت دعوت الهي خود را با هدف هدايت مردم آغاز كرد و آنان را از گمراهي نجات داد، و از لجاجتها آگاهي بخشيد، و آنان را به ديني محكم هدايت نمود، و به راه مستقيم فراخواند.
سپس خداوند عزوجل او را با رأفت و رحمت و اختيار به سوي خود خواند تا او را از خستگي اين دنيا آسوده گرداند و سنگيني بار ناملايمات را از او بردارد، و او را در احاطهي ملائكهي ابرار و رضوان پروردگار غفار و مجاورت ملك جبار قرار دهد. درود خدا بر پدرم پيام آور و امين وحي خدا و برگزيده و منتخب از خلق و مرضي او. درود و سلام و رحمت و بركات الهي بر او باد......
آنگاه حضرت زهرا عليهاالسلام متوجه اهل مجلس شدند، و خطاب به تمام مهاجران و انصار فرمودند:
شما بندگان خدا پرچم و علم أمر و نهي الهي، و در بردارنده دين و وحي او و پاسداران خدا بر خود هستيد، و رسانندهي احكام الهي به ديگر امتهايي كه در اطراف شمايند مىباشيد. در بين شما شخصي است كه استحقاق زعامت دارد، و او كسي است كه قبلاً در مورد اطاعت او متعهد شده ايد.
و ما يادگاراني هستيم كه خداوند ما را نمايندگان خود بر شما قرار داده، و به همراه ما كتاب ناطق الهي و قرآن صادق و نور تابناك و شعاع درخشندهي است كه دليل آن روشن و اسرار آياتش ظاهر است، و با ما دليل و برهاني است كه ظواهرش متجلي و استماع آن براي مردم هميشگي است (و ملالآور نيست).
پيروان او بخاطر آن مورد رشك ديگران هستند، و تبعيت او بشر را به رضوان خدا سوق مىدهد، و گوش دادن به آن نجات را بدنبال مىآورد. در او است بيان دليل نوراني الهي، و پند مكرر خداوند، و واجباتي كه تبيين شده و محرماتي كه از آن منع گرديده، و احكامي كه كافي است و ادلهاي كه روشن است و كلماتي كه شفابخش است، و فضايلي كه بدان دعوت شده، و اموري كه اجازهي انجام آن داده شده، و رحمتي كه اميد آن مي رود، و قوانيني كه واجب شده است.
پس خداوند ايمان را طهارت شما از شرك قرار داد، و نماز را دوري از كبر، و زكات را صفي روح و زيادي در روزي و روزه را تحكيم اخلاص، و حج را بلندي و رفعت دين و احيي سنتها و اعلان شريعت، و عدالت را نظام قلبها و قبولي دين، و اطاعت ما اهلبيت را موجب نظام داشتن ملت، و امامت ما را امان از تفرق و جدايي، و جهاد را عزت اسلام، و صبر را كمكي بر استحقاق اجر، و امر به معروف را باعث مصلحت عمومي، و نهي از منكر را بري تنزيه دين، و نيكي به والدين را حفظ از نارضايتي، و صلهي ارحام را مايه طولاني شدن عمر و كثرت افراد يكدل، و قصاص را حفظ خونها، و وفي به نذر را روزنهي براي بخشش گناهان، و كامل نمودن كيل و وزن را براي حفظ اموال از نقص و ضرر، و نهي از نوشيدن شراب را دوري از پليدي، و پرهيز از نسبت ناروا به بانوان عفيفه را مانع از لعنت ، و دوري از دزدي را سبب جلوگيري از اعمال زشت و نخوردن مال يتيم و برنداشتن آن را پناهي از ظلم، و نهي از زنا را حفظ از غضب الهي، و عدالت در احكام را مايهي دلگرمي مردم، و ظلم ننمودن در حكم را بري ترس از حق قرار داده، و بري اخلاص در قبول ربوبيت خود شرك را حرام نموده است.
پس تقوي الهي را در بالاترين درجه پيشهي خود بنماييد، و در حالي از اين دنيا برويد كه مسلمان باشيد، و از فرامين خدا روي برنگردانيد، و آنچه امر فرموده اطاعت كنيد و از آنچه نهي فرموده خودداري كنيد، و پيرو علم باشيد و بدان تمسك كنيد كه فقط بندگان آگاه از خدا مىترسند. پس حمد و ثني خدايي را بجا آوريد كه با عظمت و نورش تمام اهل آسمان و زمين در جستجوي وسيلهاي بسوي اويند. و ما آن وسيلهي الهي در خلقش هستيم، و ما آلرسول خداييم، و ما مقربان درگاه خدا، و جايگاه قدس او، و حجت غيبي الهي و وارث انبيي اوييم.
بدانيد من فاطمهام!
ي مردم بدانيد من فاطمهام، و پدرم محمد كه فرستادهي پروردگارتان و خاتم پيامبرانتان است. كلام اول و آخر من اين است، و در اين مطلب اشتباه نمىكنم و آنچه كه انجام مىدهم گزاف نيست و سخن به دروغ نمىگويم. پس با گوشي شنوا و قلبي آگاه سخن مرا گوش كنيد.
بسم اللَّه الرحمن الرحيم، فرستادهي خدا نزد شما آمد كه از شما بود و تحمل مشقت شما بر او دشوار بود و او نسبت به هدايت شما بسيار پافشاري داشت و نسبت به مؤمنين با رحمت و رأفت بود.
اگر در حسب و نسب او نظر كنيد و او را بشناسيد مىيابيد كه در بين تمام زنان او تنها پدر من است، و در بين تمام مردان او تنها برادرِ پسر عموي من (علي عليهالسلام) است و چه خوب انتسابي است. او رسالت الهي خود را به انجام رسانيد و امور باعث عذاب پروردگار را اظهار نمود، و از راه و روش مشركان روي گرداند، و از سنت جاهلي آنان اعراض نمود. كمر آنان را در راه رسالتش شكست، و گلوي آنان را فشرد، و مردم را با حكمت و پند نيكو به راه خدا دعوت نمود.
بُتان را شكست و سرهي گردنكشان را به خاك افكند، تا آنكه اجتماع آنان را از هم پاشيد و آنان از صحنه پشت نمودند و نور صبح هدايت ظلمت شرك را شكافت و پرده از حق برداشته شد. زعيم ديني گوينده شد، و آتش كفر خاموش گرديد، و زبان شياطين لال شد و پست فطرتان منافق هلاك شدند، و گرهي كفر و خلاف از هم گشوده شد، و شما به كلمهاي اخلاص تكلم نموديد با عدهاي از پاكان كه عفيف بودند.
شما بر لبهي پرتگاه آتش قرار داشتيد كه پيامبر الهي شما را نجات داد. شما كساني بوديد كه بتان را پرستش مىكرديد، و قمار بازي مىكرديد.
چنان خوار بوديد كه جرعهي هر نوشنده، و شكار هر طمعكار، و همچون آتشگيرهي كه بردارندهي آن زياد توقف نمىكند بوديد، و زير قدمهاي ديگران قرار داشتيد. آب آشاميدني شما آب كدر، و خوراك شما پوست دباغي نشده بود. مىترسيديد كه مردم از اطرافتان ناگهان بر شما حمله كنند.
تا آنكه خداوند تبارك و تعالي به بركت پيامبر حضرت محمد صلي اللَّه عليه و آله شما را بعد از اين همه سختيها نجات داد، و بعد از آنكه او گرفتار پهلوانان كفار و گرگان عرب و گردنكشان اهل كتاب گرديد، هرگاه كه آتشِ جنگ را مىافروختند خداوند آن را خاموش مىنمود و هر زمان كه قدرت پيروان ضلالت ظاهر مىشد يا دشمنان مشرك دهان خود را بري از بين بردن شما باز مىكردند برادرش علي را براي نابودي آنان به عمق دهانشان مىافكند. او هم تا گوشهي آنان را پايمال نمىكرد، و آتش آنان را با تيزي شمشيرش خاموش نمىنمود باز نمىگشت.
او (علي عليهالسلام) كسي بود كه در راه خدا سختي و مشكلات را تحمل مىكرد و استقامت از خود نشان مىداد، و نزديكترين اشخاص به پيامبر و آقي اوليي خدا بود. در راه خدا كمر همت بسته بود و دلسوزانه و با جديت و تلاشِ پيگير عمل مىكرد، و در راه خدا سرزنش ملامت كنندگان تأثيري در او نداشت.
و اين در حالي بود كه شما در زندگي راحت و در كمال آرامش و امنيت و نشاط بوديد، و در رفاه زندگي خوش مىگذرانديد. غذاي لذيذ ميخورديد و آب زلال مي نوشيديد و انتظار رسيدن بلاها را بر ما داشتيد و منتظر شنيدن اخبار آن بوديد! و چون جنگي شدت ميگرفت خود را كنار مىكشيديد، و هنگام كارزار و جنگ فرار مي كرديد.
هنگامي كه خداوند جايگاه انبيا و منزلگاه برگزيدگانش را براي او اختيار نمود و آنچه به او وعده داده بود به اتمام رساند كينه و دشمني ناشي از نفاق شما ظاهر گرديد، و پوشش دين كهنه شد و جامهاش مندرس و استخوانش ضعيف گرديد، و آن قدرت ضعيف از بين رفت. خشم فروخوردهي گمراهان به تكلم درآمد، و گمنام ذليلان ظاهر شد، و شخص مورد قبول اهل باطل صدا درآورد، و در عرصهي شما قدرت نمايي كرد. شيطان از كمينگاه خود سر برآورد و شما را بسوي خود خواند و شما را دعوت نمود و ديد كه دعوت او را اجابت مينماييد و آمادهي فريب خوردن از او هستيد، و چون شما را به قيام بر عليه حق خواند قيام و سرعت قبول شما را يافت، و چون شما را بر ضد حق به غضب و خشم در آورد شما را غضبناك ديد. پس شتر ديگران را بري خود علامتگذاري نموديد و آن را به آبي كه از آن شما نبود حاضر كرديد. تمام اين قضايا در حالي بود كه فاصلهي زيادي نشده و زخم هنوز وسيع بود و جراحت هنوز التيام نيافته و پيامبر هنوز دفن نگرديده بود! (با نيرنگ و دروغ بر مردم جلوه داديد كه حضورتان در سقيفه براي دفع فتنه بوده است). به گمان ترس از بروز فتنه به سرعت اقدام كرديد ولي بدانيد كه در فتنه سقوط كرديد و جهنم كافران را از هر سو در بر مىگيرد.
اين كارها از شما بعيد بود و چگونه چنين كاري كرديد و به كجا بازمي گرديد، با اينكه كتاب خدا در بين شماست؟! كتابي كه امورش ظاهر و احكامش نوراني و علامتهايش واضح و نواهيش تبيين شده و اوامرش روشن است. به چنين كتاب خدايي پشت نموديد.
وي بر شما! آيا مىخواهيد از او روي گردانيد يا به غير آنچه كه در آن است حكم كنيد؟ بد جايگزيني براي ظالمان است، و كسي كه غير اسلام را به عنوان دين برگزيند از او قبول نمىشود و در آخرت از زيانكاران خواهد بود.
سپس درنگ نكرديد مگر به مقدار آرام شدن فتنه و جي گرفتن قلادهي آن كه شروع نموديد در برافروختن شعلهي فتنه و برانگيختن هيزمهاي آن و نداي شيطان مكار را اجابت كرديد و شروع به خاموش كردن انوار ديني روشن و بي اعتنايي به سنتهاي پيامبر برگزيده نموديد.
به ظاهر طرفداري از دين مىنماييد در حالي كه در باطن به نفع خود عمل مي كنيد و نسبت به اهلبيت و فرزندانش با حيله و نيرنگ رفتار ميكنيد ما در مقابل اذيتهاي شما صبر مي كنيم مانند صبر كسي كه با چاقوي بزرگ و پهن اعضايش را قطعه قطعه كنند و تيزي نيزه را در بدنش فروبرند!
شما اكنون معتقديد كه ارثي و نصيبي براي ما اهل بيت نيست! آيا در پي حكم جاهليت هستيد؟! و چه حكمي بهتر از حكم الهي براي گروهي است كه يقين دارند؟ آيا نمىدانيد؟! البته كه همچون آفتاب تابنده براي شما روشن است كه من دختر اويم. از شما مسلمانان بعيد است! آيا ارث پدرم به زور گرفته شود؟
اي پسر ابوقحافه، آيا در كتاب خدا نوشته شده كه تو از پدرت ارث ببري ولي من از پدرم ارث نبرم؟ مطلبي تعجبآور و متحيركننده آوردهايد كه از روي جرأت بر قطع رحم رسول اللَّه و شكستن پيمان چنين اقدامي كردهايد! آيا از روي عمد كتاب خدا را رها كرده و پشت سر خود افكنديد؟ آنجا كه خداوند تبارك و تعالي مىفرمايد: «و سليمان از داود ارث برد» و آنچه حكايت نموده از قضيهي يحيي و زكريا آنجا كه مىفرمايد:
«پروردگارا... فرزندي به من عنايت فرما كه از من و از آل يعقوب ارث ببرد» و فرموده: «و خويشان ميت بعضي بر بعض ديگر در كتاب خدا در ارث بردن تقدم دارند» و فرموده: «خداوند در رابطهي با اولادتان سفارش مىنمايد كه فرزندان پسر دو برابر فرزندان دختر ارث مىبرند» و فرموده: «اگر ميت چيزي بعد از خود باقي بگذارد براي والدين و خويشان به نيكي وصيت نمايد، اين حقي است كه متقين بايد آن را انجام دهند».
گمان نموديد بهرهاي از ارث براي من نيست و از پدرم ارثي به من نمىرسد و بين من و پدرم نسبتي نيست؟! آيا خداوند شما را به آيهاي اختصاص داده كه پدرم را از آن خارج نموده است؟ يا مىگوييد ما اهل دو مذهب هستيم كه از يكديگر ارث نبريم؟! آيا من و پدرم هر دو اهل يك مذهب نيستيم؟! يا اينكه شما به عام و خاص قرآن از پدرم و پسرعمويم (علي عليهالسلام) آگاه تريد؟
اكنون كه فدك را نمىدهي اين مركب زين و افسار شدهي آماده را بردار تا در قبر همراه تو باشد و روز قيامت وبال آن گريبانت را بگيرد. خداوند خوب حكم كنندهي و حضرت محمد صلي الله عليه و آله خوب زعيمي و قيامت خوب وعدهگاهي است. بعد از مدت كوتاهي پشيمان مىشويد، و در روز قيامت اهل باطل زيان مىكنند، و زماني پشيمان ميشويد كه براي شما نفعي ندارد، و بري هر خبري زمان وقوعي است، و بزودي ميفهميد عذاب خوار كننده گريبان چه كسي را مي گيرد و چه كسي است كه عذاب دايمي بر او نازل مي شود.
سپس حضرت نظري به مرقد پدر افكند و بغض گلويش را فشرد و در ضمن ابياتي از شعر چنين فرمود:
اي پدر! بعد از رحلت تو واقعهاي بزرگ و قضايي مشكلي واقع شد، كه اگر تو شاهد آن بودي مصيبت برايمان بزرگ نمىآمد.
ما همچون زميني كه باران فراوان را از دست دهد تو را از دست داديم، و قوم تو فاسد گرديدند. پس شاهد آنان باش و غائب مباش. و براي هر اهلي مزيت و برتري بر ديگر نزديكان نزد خدي متعال است. آن هنگام كه تو رفتي و خاك بين ما و تو حايل شد مردماني كينه هاي خود را بر ما ظاهر نمودند.
اكنون كه تو از بين ما رفتهاي و تمام زمين غصب شده مردم با چهرهاي گرفته با ما روبرو مي شوند و ما خوار شده ايم، و بزودي در روز قيامت باعث ظلم خانوادهي ما مي فهمد كه به كجا بازمي گردد.
تو همچون ماه چهارده شب و نوري بودي كه از تو كسب نور مي شد و كتابي آسماني از طرف خداي با عزت بر تو نازل مي گرديد.
و جبرئيل با آوردن آيات الهي با ما انس داشت و با رفتنت درِ تمام خيرها را بستي. شهر من با آن وسعتش بر من تنگ شده و دو سبط تو خوار گشتند كه در اين براي من بلايي است.
اي كاش قبل از رفتن تو مرگ با ما روبرو مىشد هنگامي كه تو از پيش ما رفتي و تلّي از خاك مانع از تو شد. ما مبتلا به مصيبت از دست رفتن عزيزي شديم كه هيچ محزوني از مردم چه عرب و چه عجم به رفتن چنين عزيزي مبتلا نشده است.
پس هر اندازه كه در اين دنيا زندگي كنيم و تا زماني كه چشمهايمان باقي است براي تو با اشكي ريزان گريه مي كنيم.
تا روزي كه تو زنده بودي {پيامبر} حمايت كنندهاي داشتم و با آسودگي رفت و آمد مي نمودم و تو بال من و ياورم بودي، ولي امروز در برابر فردي ذليل خاضع شدهام و از او فاصله مي گيرم و به دست خود ستمگران را دور مىكنم.
در حالي كه قُمري از روي غصه، شبانه روي شاخه ي گريه مي كند، من در روز روشن بر مصائبم اشك ميريزم.
اي يادگاران زمان پيامبر، و اي ياوران دين و پناهدهندگان اسلام! اين چه سستي است در ياري من و چه ضعفي است در كمك به من و چه كوتاهي است دربارهي حق من و چه خوابي است كه در مورد ظلم به من شما را فراگرفته است؟! آيا پيامبر صلي اللَّه عليه و آله پدرم نمىفرمود: «حُرمت هر كسي را نسبت به فرزندانش بايد نگاه داشت»؟ چه زود كار خود را كرديد، و عجب زود به كاري كه زمانش نرسيده بود اقدام نموديد!
و شما قدرت كمك به آنچه من طلب مي كنم و قوت برگرفتن آنچه در پي آن هستم و مي خواهم داريد. آيا به راحتي مي گوييد «محمد رسول خدا از دنيا رفت»؟ بخدا قسم اين واقعه ي مهم است كه شكافي عظيم و گسيختگي گسترده ي همراه داشت، و التيام دهندهي آن مفقود بود. با غيبت پيامبر زمين تاريك گرديده، و برگزيدگان الهي محزون گشتهاند، و در مصيبت او آفتاب و ماه گرفته و ستارگان پراكنده شدند. با رحلت او اميدها به يأس مبدل شد، و اموال غارت شد و حريم آن حضرت از بين رفت، و حرمت او مورد اهانت قرار گرفت. با رفتن او امت در فتنه افتادند و ظلمت همه جا را فراگرفت و حق از بين رفت.
بخدا قسم رحلت پيامبر صلي اللَّه عليه و آله بليهي بسيار بزرگ و مصيبت عظيم است كه مصيبتي مثل آن و حادثهي ناگواري همچون آن در دنيا نخواهد بود و به اين مصيبت عظمي كتاب خدا در خانههايتان و در هر صبح و شام آگاهي داده و به آن در گوشهايتان با ندا و فرياد و خواندن و فهماندن خبر داده است.
و همچنين خبر داده از آنچه كه به انبيي الهي و فرستادگان خداوند در گذشته رسيده كه حكمتهايي و قضا و قدر حتمي است. (آنجا كه فرموده:) «و نيست محمد مگر فرستادهي خدا كه قبل از او پيامبران آمدهاند. آيا اگر بميرد يا كشته شود به جاهليت خود برمىگرديد و مرتد مي شويد؟ كسي كه مرتد شود به خداوند ضرري نمي رساند، و خداوند شكر گزاران را پاداش مىدهد»
از شما بعيد است پسران قَيْلَه! آيا در ارث پدرم به من ظلم شود در حالي كه شما حال مرا مىبينيد و صداي مرا مىشنويد و اجتماعتان منسجم است و نداي نصرتطلبي من به شما مىرسد، و آگاهي بر مظلوميت من همگي شما را فراگرفته است؟!
اين در حالي است كه شما هم تداركات و افراد و هم خانه و سرپوش و هم وسيله و قدرت و هم اسلحه و وسيلهي دفاع داريد. فراخواني من به شما مىرسد ولي پاسخ نمىدهيد! و فرياد من به شما مىرسد ولي به دادخواهي نمىآييد!
شما متصفيد به اين كه بر دشمن بدون سپر و زره حمله مىكنيد و به خير و صلاح شناخته شدهايد و شما كساني هستيد كه به عنوان برگزيدهي خدا و منتخب او براي ما اهل بيت انتخاب شدهايد و همان كساني هستيد كه با عرب به مبارزه برخاستيد و خود را وارد امور سخت كرديد و متحمل سختي و زحمت شديد و با امتها به جنگ برخاستيد و پهلوانان را بدون سستي دور نموديد.
ما و شما چنان بوديم كه شما را امر مىكرديم و شما اطاعت مىكرديد، تا به وسيلهي ما براي شما موقعيت پا برجايي بدست آمد، و توسط ما آسياب اسلام براي شما به گردش درآمد، و بركات روزگار به جريان افتاد، و تكبر شرك به ذلت كشيده شد، و جوشش دروغ ساكن گرديد، و آتش جنگ خاموش گشت، و دعوت به فتنه و آشوب آرام گرفت، و دين در اجتماع شكل گرفت.
بعد از اين سوابق، حال بعد از روشن شدن حق به كجا مىرويد، و بعد از آنكه بيان شده بود، و بعد از اعلان حق كجا آن را پنهان كرديد، و چرا بعد از اين اقدامات به گذشتهي خود رجوع نموديد و بعد از ايمان مشرك شديد، و بعد از شجاعت ترسيديد از گروهي كه بعد از پيمان بستنشان سوگندهي خود را شكستند و در دين شما طعنه وارد نمودند.
با امامان كفر جنگ كنيد كه آنان پايبند به سوگندهايشان نمىباشند، تا شايد از كارهي خود برگردند. آيا با گروهي كه سوگندهاي خود را ناديده گرفتند و قصد بيرون نمودن رسول الهي را دارند كارزار نمىنماييد، و حال آنكه آنان ابتدا شروع به جنگ نمودند؟ آيا از آنان هراس داريد؟ خداوند سزاوارتر است كه از او بترسيد اگر مؤمن هستيد.
آگاه باشيد! بخدا قسم شما را مىبينم كه به زندگي راحت ميل نمودهايد، و كسي كه سزاوار منصب حل و فصل امور است از جايگاهش دور نموديد، و تن به راحتي در دادهايد، و از جي وسيع به جي تنگ پناه آوردهايد، و از دين برگشتيد و آنچه را كه حفظ مىكرديد دور افكنديد، و چيزي را كه به آساني خورده بوديد برگردانديد.
اگر شما و تمام كساني كه در زمين هستند كافر شوند خداوند از همهي آنها بىنياز است و خداوند سپاس شده است.
آيا خبر كساني كه قبل از شما از قوم نوح و عاد و ثمود و اقوامي كه بعد از اينان آمدند به شما نرسيده؟ قضايي آنان را جز خدا نمىداند كه رسولان الهي با بينات به سوي آن اقوام آمدند، ولي آنان دستهي خود را در دهان خود گذارده و گفتند: ما به آنچه شما فرستاده شدهايد كافريم، و ما در آنچه ما را بسويش مىخوانيد در شك و ترديد هستيم.
من گفتم آنچه گفتم در حالي كه مىدانم ياري نكردن وجودتان را فراگرفته و بىوفايي همچون لباسي بر قلبهاي شما پوشيده شده است. ولي اين سخنان به خاطر بر لب رسيدن جانم بود، و آههايي بود كه براي خاموش نمودن آتش غضبم كشيدم، و سستي تكيهگاهم بود و ضعف يقين شما است و اظهار غصهي سينهام است كه ديگر نتوانستم آن را مخفي كنم و بري اتمام حجت بود
.پس شتر خلافت را بگيريد و با طناب، رَحْل آن را محكم به شكم آن ببنديد، در حالي كه كمر آن شتر مجروح شده و استخوانهايش شكسته و پاهايش ضعيف شده و كف پاهايش نازك گرديده و عيب آن هميشه باقي است. به غضب خداي جبار و ننگ ابدي علامتگذاري شده، و پيوسته به آتش الهي روشن است. آتشي كه بر قلبها اثر مىگذارد و در عمودهاي كشيده بر آنان ملازم شده است. آنچه انجام مىدهيد نزد خداوند محفوظ است و به زودي كساني كه ستم كردند مىفهمند به كجا مىروند.
من دختر پيامبرتان هستم
من دختر كسي هستم كه شما را از عذاب شديدي كه در پيش داريد ترسانيد. پس همگي دربارهي من حيله بكار بنديد و به تأخير نيندازيد! شما كار خود را بكنيد كه ما هم در كار خود هستيم و منتظر باشيد كه ما هم منتظريم.
پروردگارا بين ما و قوممان به حق حكم كن و تو بهترين حكمكننده هستي و به زودي كفار خواهند دانست كه عاقبت كار به نفع كيست. و بگو عمل كنيد كه به زودي خدا و رسول و مؤمنين عملِ شما را مىبينند و نامهي اعمال هر انساني را برگردن او آويختهايم. بنابراين هركس به اندازهي ذرهاي عمل خير انجام دهد نتيجهاش را مىبيند و هركس ذرهاي عمل شر انجام دهد نتيجهاش را خواهد ديد. و گويا كار چنين مقدر شده است.
از سال 83 این وبلاگ استارتش زده شد، اولش فقط حالت روزشمار داشت تا رسید به سال 92 و آمدن روحانی قبلش زیاد نیاز به فعالیت نبود ولی از سال 92 سبک مطالب وبلاگ عوض شد و الان که سال 98 هستیم و...