دفاع از مظلومي كه ظلم دوستانش درحقش بدتر از ظلم دشمنانش بود!
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام دوستان عزيز و همراه
امروز ميخواهم براي شما مطلبي از زبان دكتر شريعتي نقل كنم كه اعتقادات دكتر علي شريعتي به حساب مي آيند. و به اين دليل اين مطلب را گذاشتم كه عده اي بنام دكتر علي شريعتي هر كاري انجام مي دهند براي مبارزه با دين و مبارزه با نظام اسلامي و از بين بردن و به حاشيه فرستادن مذهب تشيع و اسلام ناب محمدي. بقيه را به عقل سليم و وجدان خواننده ي اين مطلب واگذار مي كنم ، باشد تا اين عمل من كاري در جهت روشنگري فكر مردم و پيشگيري از انحراف و سوء فهمي به حساب آيد.
" من غير نظامي ،علي شريعتي، متهم به هر اتهامي كه ميتوان بر زبان آورد، معتقدم به :
1) يگانگي خدا
2) حقانيت همه ي انبياء از آدم تا خاتم
3) رسالت و خاتميت حضرت محمد (ص)
4) وصايت و ولايت و امامت علي بزرگوار
5) اصالت " عترت" به عنوان تنها باب عصمت براي ورود به قرآن و سنت
6) اعلام وصايت و امامت علي به وسيله ي پيغمبر ،نه تنها در غدير خم ،بلكه در بيست و يك مورد ديگر در زندگي پيغمبر كه همه را استنباط كرده ام و تدريس نموده ام.
7) شوري(بيعت و اجماع،دمكراسي) يك اصل اسلامي است،اما در مورد و موقعي كه اصل فوريتر "وصايت متكي به وحي" وجود ندارد و توسل به اين اصل شوري در سقيفه ،سوء استفاده از يك حق بود براي پايمال كردن يك حق بالاتر ديگر" يعني وصايت پيغمبر و حق علي.
8) پيغمبر اسلام داراي دو رسالت بود: يكي ابلاغ وحي (نبوت) و ديگر، بنياد امت(امامت). رسالت اولش، در حيات خودش ختم شد، اما رسالت دومش،در طي چند نسل پيوسته (سه قرن)،تحت رهبري پيوسته ي خود و اوصياء دوازده گانه ي خود بايد تحقق مي يافت و ختم مي شد،بنابراين ،پيغمبر خاتم رسالت "نبوت"اش است(خاتم النبيين) و ائمه ،خاتم رسالت "امامت" او.
9) اما تاريخ، بر اساس خواست پيغمبر و پيش بيني وي پيش نرفت و از سقيفه به بعد ،كم كم منحرف شد و اسلام در تاريخ دو مسير جداگانه گرفت: تسنن، اسلامي بود كه در طبقه ي حاكم جريان يافت و به وسيله ي حكام و ائمه ي وابسته به حكام پرورده شد و تشيع، اسلامي بود كه در طبقه ي محكوم و در ميان مردم مظلوم و عدالتخواه جريان داشت.آن، اسلام خلافت شد و تبعيض، استبداد و استثمار و اين، اسلام امامت ماند و عدالت، آزادي متعهد و برابري طبقات.
10) خلافت در تاريخ پيروز شد و امامت تحقق اجتمايي نيافت، غيبت پيش آمد.
11) عصر غيبت( از غيبت امام آخرين تا ظهور آخرالزمان)، عصر مسئوليت رهبري اجتماعي مردم است و دوران انتخاب رهبر به عنوان مقام "نيابت امام" به وسيله ي مردم.
12) اصل "انتظار فرج بعد از شدت" ، به عنوان "انتظار،مذهب اعتراض" ،به عنوان يك "فلسفه جبر تاريخ" ،" زوال قطعي نظام ظلم اجتماعي و تبعيض طبقاتي" بر خلاف آنچه مي گويند اعتقاد به اين است كه:"هر وقت مردم، در برابر ظلم حاكم بر عالم ،قيام كردند، قائم مي رسد و اينكه امام موعود منتظر مسلح قائم به شمشير منتقم عدالت گستر آزادي بخش مردم جهان ،در حقيقت منظر ماست"
13) "امامت و عدالت،دو اصل مذهب شيعه است و توحيد و نبوت و معاد ، سه اصل دين اسلام" تعبير درستي نيست و شيعه را متهم مي كند كه عبارت است از مذهبي كه سهِ پنجمِ اسلام است و دو پنجمِ بقيه اش چيز ديگر،من معتقدم كه توحيد و نبوت و معاد سه اصل دين است، به معناي اعم ،زيرا اگر هر يك از اين سه كم باشد، دين نيست و اسلام قرآن ،دو اصل امامت و عدالت را اضافه دارد و شيعه هيچ نيست جز اسلام، يعني قرآن و سنت، يعني اسلام منهاي خلافت سياسي، قوميت نژادي و اشرافيت طبقاتي = تشيع علوي = تسنن محمدي.
14) معتقدم به تقليد(به معني تقليد مردم از متخصص در فروع عملي ،فروع دين، احكام فقهي، يعني تقليد فني و تخصصي، يا عملي، نه عقلي و فكري و نه در اصول اعتقادي)
15) به تقيه (نه از ترس،براي حفظ ايمان، نه تقيه فرد غير مسئول و بيكاره، تقيه افرادي كه پنهاني در راه ايمان و پيروزي حق، عدالت و امامت تلاش مي كنند در برابر دشمن، يعني اصل رازداري در مبارزه و نيز تقيه ي شيعه در جامعه ي بزرگ اسلامي، در برابر مسلمانان اهل سنت براي جلوگيري از جنگ مذهبي،تعصبات فرقه اي و تفرقه و براي ايجاد محبت و وحدت اسلامي در قبال دشمن مشترك).
16) به اجتهاد، يعني كوشش علمي آزاد افراد متخصص آگاه براي جستجوي دائمي حقايق اسلامي و تكامل در فهم اسلام و پاسخ گويي به مسائل جديد و شرايط متحول زمان و جامعه و نيازها و دشواريهاي ويژه ي هر عصري و نسلي.
17) به مرجعيت علمي و به نيابت امام ، براي رهبري فكري،اجتماعي وبسيج نيروها و كارگيري از همه ي قدرت ها و امكانات در راه پيروزي دين دين خدا و زندگي خلق و آگاهي مردم نسبت به عقيده شان و سرگذشتشان.
18) به پرداخت زكات و سهم امام، براي تأمين بودجه اقتصادي در راه اداره ي تشكيلات علمي و اجتماعي و تحقق برنامه ها و هدف هاي علمي جامعه ي شيعي(نه جامعه شيعيان!)
19) به برگزاري مراسم محرم،عاشورا،ذكر،احياي خاطره ي ائمه و تشكيل دوره ها و جلسات مذهبي و حتي اشك! نه به عنوان يك سنت موروثي ، " طبق معمول سنواتي" بلكه براي آموزش توده ي مردم، آگاهي جامعه زنده داشتن هميشگي مكتب شهيدان نه فقط عزاداري ،زيرا كه كسي نمرده است،شهيد زنده ي جاويد است و حي و حاضر است، عزادار نمي خواهد، پيرو مي خواهد. شيعه به معني پيرو علي است و پيرو حسين و زينب و خاندان پيغمبر؛ و پيروي يك عمل عيني است،نه پرستش! كه بر خلاف توحيد است و نه حتي عشق تنها بي شناخت و بي عمل، كه يك امر عاطفي است.
20) به توسل و شفاعت پيغمبر و ائمه و حتي خاك شهيد بزرگ راه "حقيقت"، "حريت" و"عدالت":حسين! نه به اين معني كه عامل كسب "نجات ناشايسته" باشند، بلكه بر عكس، عامل كسب"شايستگي نجات" اند و در روز رستاخيز نيز كساني از شفاعت بهره مند مي شوند كه واجد صلاحيت باشند.
21) و به نيايش، نه به عنوان وسيله ي تخدير،جانشيني عمل و مسئوليت، راه نجات فردي و راه فردي نجات، بدون توجه به سرنوشت مردم اسير، بلكه درست برعكس، به عنوان عامل نيرومندي در پرورش ارزش هاي متعالي انساني و طرح خواستهاي بلند جمعي و تلطيف و تكامل روح خشن و رسوبي بشري و در كاملترين شكل نيايش ، نيايش در مكتب سجاد، يعني تجلي "عشق،نياز،آگاهي و مبارزه" در نيايش.
22) وبالاخره، به عنوان روشنترين جهت و شدت و معني ايمانم به "تشيع علوي" ،يعني "تشيع شهادت" نه "عزا" ، "تشيع سرخ" نه "سياه". انچه در مصر ،كنار اهرام، بر سر گور هزاران برده اي كه در زير سنگ كشي براي ساختن اهرام بر قبر فرعون، جان داده اند و پنج هزار سال پيش اينجا چال شده اند، خطاب به يكي از اين بردگان مظلوم نظام فرعوني و قاروني و بلعمي(استبداد سياسي و استثمار اقتصادي و استحمار مذهبي) گفتم (در نامه اي تحت عنوان:"آري اين چنين بود، برادر".
دكتر علي شريعتي
مذهب عليه مذهب، صفحه 317 تا 321
از سال 83 این وبلاگ استارتش زده شد، اولش فقط حالت روزشمار داشت تا رسید به سال 92 و آمدن روحانی قبلش زیاد نیاز به فعالیت نبود ولی از سال 92 سبک مطالب وبلاگ عوض شد و الان که سال 98 هستیم و...